زمینه های نفوذ شیطان
در این مقاله سعی داریم به راه های نفوذ شیطان و طریقه مقابله با آن بپردازیم به امید آن که جهت مبارزه با رانده شده ی درگاه رحمت الهی گام ها را استوارتر نموده و در پناه رحمت ایزدی مأوی گزینیم.
شیطان
ابلیس به نظر می رسد اسم خاص و شیطان اسم عام باشد، شیطان و شاطن در لغت به معناى خبیث، آلوده باطن، پست و سرکش و متمرد و طاغى و یاغى و گمراه کننده آمده، بنابراین هر موجودى اعم از انسى یا جنى داراى این اوصاف باشد نام شیطان بر او سزاوار است، و چون ابلیس از فرمان خدا سربرتافت و به سرکشى و تمرد برخاست، و در مقام ازلال آدم و حوا برآمده از او تعبیر به شیطان شده است.اگر کسى بگوید چرا خدا شیطان را آفرید، تا در مسیر هدایت انسان کمین کند، و او را بفریبد، و از صراط مستقیم منحرف سازد، و راه بهشت آخرت را بر او مسدود سازد و مسیر دوزخ را به رویش بگشاید و خلاصه میان رب و عبد حجاب گردد!؟
در پاسخش باید گفت: خداى مهربان که جز خیر موجودات و سعادت و خوشبختى بندگان را نمى خواهد سازنده منبع شرّ و شرارت و به وجود آورنده قاتل سعادت نیست، او ذات اولیه ابلیس و هیچ جن و انسى را خبیث و متمرد و طاغى و شیطان نیافریده، بلکه همه موجودات حتى ابلیس و همه شیاطین از ابتدا به عنوان خیر و به هدف عبادت حضرت رب العزّه آفریده شده اند، چنان که در قرآن مجید به این معنا اشاره شده است:
وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ: «1»
و جن و انس را جز براى عبادت و بندگى (که عامل رسیدن به همه کمالات و موجب سعادت ابدى است) نیافریدم
گروهى از جن و طایفه اى از انس با وجود مشعل هدایتى که در راه آنان قرار داده شده، و همه زمینه هاى سعادت و خوشبختى براى آنان فراهم آمد، و حجت خدا در همه امور بر آنان تمام گشت، و راه هرگونه عذرى به روى آنان بسته شد به میل و اختیار خود از ابتداى کار یا وسط کار از حق بریدند، و به راه انحراف و ضلالت رفتند، و لذات و شهوات و هوا و هوس را در همه امور حیات بر عبادت حق ترجیح دادند، و از قیامت و خوشبختى ابدى آن دست کشیده، به راه مادى گرى و لذت خواهى افتادند و در میان آنان بعضى هم به گمراه کردن بندگان همت گماشتند و به فضاى شیطنت و فساد و افساد قدم نهادند.
ابلیس و هر که به فضاى شیطنت وارد شد از ابتدا شیطان نبود، بلکه با قبول انحراف، و با محکوم شدن در برابر هوا و هوس ها، و با آلوده شدن به رذایل اخلاقى و با سرپیچى از فرمان حق آلوده به شیطنت شد.
قرآن مجید درباره ابلیس که از گروه جن بود و براى عبادت آفریده شد ولى به خاطر امتناع از اجراى فرمان حق و خوى استکبارى از جادّه بندگى درآمد و در مسیر ضلالت و انحراف و اضلال دیگران قرار گرفت می فرماید:
وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ کانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ ... «2»
و هنگامى که به فرشتگان گفتیم: براى آدم سجده کنید، پس همه سجده کردند مگر ابلیس که از گروه جن بود، نهایتاً او از دایره فرمان پروردگارش و اجراى آن که سجده بر آدم بود بیرون رفت.
از آیه شریفه دو مطلب مهم استفاده می شود اول این که ابلیس از جنس فرشتگان نبود، بلکه وجودى از طایفه جن بود، دوم این که پیش از آفرینش آدم به خاطر لیاقتش در جمع فرشتگان قرار داشت و همراه آنان مشغول عبادت رب بود، ولى به دل خواه خودش و به اراده و اختیارش سر از فرمان حق برتافت و به راه گمراهى افتاد، و بر اثر حسدش نسبت به مقام آدم در مسیر گمراه کردن انسانها و زایل نمودن کمالاتشان افتاد.
با توجه به این حقایق قرآنیه و این که خداوند مهربان همه شیاطین را دشمن آشکار انسان معرفى می کند، و همه وسایل و ابزار هدایت را براى انسان مهیا ساخته باید از اجابت دعوت شیاطین روى برتافت و از دایره نفود آنان دور شد، و با تکیه بر عقل و وحى و نبوت و امامت و همه امکاناتى که براى رسیدن به سعادت در اختیار انسان نهاده شده در مسیر هدایت الهى و عبادت حضرت ربّ قدم برداشت و ذهن خود را از این مسئله باطن که چرا خدا شیطان را آفرید پاک کرد، زیرا خداى مهربان احدى از جن و انس را از ابتدا به عنوان شیطان نیافریده بلکه همه براى عبادت آفریده شدند نهایتاً گروهى از دو طایفه به اختیار خود شیطان شدند نه این که شیطان بودند.!
قرآن مجید در حدود 88 بار لفظ شیطان و ده مرحله لفظ ابلیس را به کار برده و در این نود و هشت بار به صورت هاى گوناگون انسان را از مکر و حیله و فریب و خدعه آن بر حذر داشته است.
انسان انحراف و ضلالت و گمراهى و دوزخى شدن خود را نباید به ابلیس و شیطان نسبت دهد، و خود را در این زمینه ها معذور بدارد، بلکه باید به این معنا توجه کند که گمراهى او و دوزخى شدنش معلول اجابت دعوت شیاطین در کمال آزادى و اختیار است، و در حقیقت هر انسان گمراهى و هر مستحق دوزخى به اراده و اختیار خودش گمراهى و آتش را انتخاب کرده نه این که شیطان به اجبار و با سلب آزادى و اختیارش او را به گمراهى و دوزخ کشانیده است.
براى شیاطین چنان که قرآن می فرماید در این زمینه هیچ گونه تسلطى بر انسان وجود ندارد، مگر این که انسان به اختیار خودش خود را در حیطه تسلط او قرار داده که باز این هم براى او در قیامت عذرى نخواهد بود.
ابلیس و همه شیاطین در قیامت به مریدان و مطیعانشان می گویند:
وَ ما کانَ لِی عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی: «3»
و مرا برشما هیچ تسلّط و غلبه اى نبود فقط شما را به گناه و فسق و فجور و بى ایمانى دعوت کردم و شما هم بدون اندیشه و دقت و با چشم پوشى از رسالت پیامبران و کتب آسمانى دعوتم را پذیرفتید.
و نیز به اجابت کنندگان دعوتشان می گویند:
وَ ما کانَ لَنا عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ بَلْ کُنْتُمْ قَوْماً طاغِینَ: «4»
و ما را بر شما هیچ تسلّط و غلبه اى نبود بلکه شما گروهى سرکش و طغیان گر بودید.
راه هاى نفوذ شیطان
از آیات قرآن و روایات اهل بیت و معارف حقه استفاده می شود که شیطان یعنى آن موجود خبیث و طاغى و گمراه کننده که طایفه پرجمعیتى از آنان هم نوعان خود انسان هستند و در لباس بشرى بسر می برند و شب و روز به صورت هاى گوناگون و با چهره هاى فریبنده و زبانى چرب و نرم، و سخنانى جذاب و وعده هاى عجیب و غریب در کنار انسان هستند براى گمراه کردن هر کسى راهى متناسب با او بر می گزینند، اهل مقام و جاه را با تزئین دورنمائى از ریاست و حکومت، اهل دنیا را با فرزند و مال و ثروت، اهل دانش را با غرور و شهرت، اهل خدا را از طریق دین و عمل، و خلاصه هرکسى را با وضعیت مناسب با خودش می فریبد.شیطان با نفوذ در نفس اماره تا زمانى که نفس حالت اماره بودن را دارد و با نفوذ در خیالات و اوهام و ذهنیتهاى انسان، میان آدمى و عقل و اندیشه و دینش حجاب می شود، سپس دام فریب را می گستراند، آنگاه با تزئین اعمال زشت در نظر انسان زمینه ورود به هر معصیتى را فراهم می کند، و می کوشد که دو حالت غفلت و نسیان آدمى براى فریبکاری هایش کمک بگیرد.
او فرعون و امثال وى را با حکومت و قارون و هم ردیفانش را با ثروت، بلعمها را با علم و دانش، هوس داران و اهل شهوت را با چهره هاى زیبا و خیالات فاسد فریفت و آنان را تا جائى دور از حق و حقیقت نگاه داشت که موفق به توبه نشدند و به هلاکت ابدى و شقاوت سرمدى دچار گشتند.
پنج وسلیه فریب
روزى حضرت مسیح در میان راه ابلیس را با پنج الاغ دید که بر هر کدام بارى قرار داشت و او دنبال الاغها حرکت می کرد.از او پرسید بر پشت الاغ ها چه بارى دارى؟ پاسخ داد مال التجاره هائى است که براى آنها دنبال مشترى هستم.
حضرت گفت بار الاغ ها چیست و مشترى آنها کیست؟ ابلیس گفت یکى از بارها ظلم و بیدادگرى است و مشترى آن سلاطین و حاکمان هستند، دومین بار کبر و خود بزرگ بینى است و مشترى آن خوانین و اربابان هستند، سومى حسد است و مشترى آن دانشمندانند، چهارمى خیانت است و مشترى آن تاجران و بازرگانانند، و پنجمى فریب و مکر است و مشترى آن زنان می باشند. «5»
برخى از کمینگاه هاى شیطان
رسول خدا در روایتى بسیار مهم به برخى از کمین گاه هاى شیطان اشاره می کند و انسان را نسبت به این دشمن خطرناک هشدار می دهد.شیطان طرد شده از راه هاى گوناگون به خصوص از طریق کارهاى نیک و عقاید صحیح و احکام دینى، در کمین انسان قرار می گیرد و او را آلوده به وسوسه می کند تا در چاه گمراهى و ضلالت افتد.
گاهى از راه اسلام وارد شده در کمین عقیده و ایمان می نشیند و می گوید آیا قصد دارى به آئین اسلام گرایش پیدا کنى و در زمره مسلمانان قرار گیرى و دین و فرهنگ پدران و نیاکانت را رها کنى؟
او شخصى را که مسلمان نشده و آراسته به اسلام نگشته به این صورت وسوسه می کند تا از برکات اسلام و مسلمانى محروم شود.
ولى مسلمان یا کسى که با تکیه با خرد و عقل می خواهد اسلام را بپذیرد به وسوسه او توجه نمى کند و از آن محروم از رحمت اطاعت نمى نماید و اسلام را قبول می کند.
پس از پذیرفتن اسلام، هنگامى که مسلمان می خواهد براى دفاع از دین خدا از وطن هجرت نماید آن ملعون از راه می رسد و از راه هجرت وارد شده به وسوسه می پردازد و می گوید:
آیا می خواهى از وطن خویش هجرت نمائى و خانه و کاشانه و آب و هوا و زمین خود را ترک کنى؟
باز هم مسلمانان واقعى بى اعتنا به وسوسه هاى آن ملعون از او سر باز می زند و وطن را ترک کرده در راه اسلام هجرت می کند.
آنگاه هنگامى که مسلمان می خواهد براى حمایت از دین در برابر دشمنان حق بجنگد و به جهاد برخیزد دوباره از راه می رسد و به جهادگر مسلمان می گوید:
آیا می خواهى بجنگى تا نهایتاً جان خود را از دست بدهى و مال و ثروتت نابود گردد؟ آیا دوست دارى پس از کشته شدنت همسرت را دیگرى به زوجیت خود درآورده و ثروت را دیگران تقسیم نموده و در راه زندگى خود هزینه کنند؟
ولى جهاد گر ثابت قدم و مجاهد واقعى در راه خدا با این وسوسه ها مخالفت می کند و به جنگ دست یازیده به دفاع از فرهنگ حق بر می خیزد.
سپس رسول خدا فرمود: هرکس از شیطان پیروى ننماید و خلاف وسوسه هاى او عمل کند اگر در این حال بمیرد بر خداوند واجب است او را به بهشت رهنمون گردد.
و معناى وسوسه ابلیس همانند همین امور است که از راه عقاید حقه، احکام دینى، و کارهاى پاک و شایسته در دل انسان وارد می کند تا او را از راه خدا گمراه کرده و به هلاکت و نابودى برساند. «6»
و نیز آن حضرت روزى به یاران خود فرمود:
«الشیطان ربما سبقکم بالعلم:» «7»
چه بسا که شیطان از راه دانش و دانشمندى شما را فریب داده و بر شما پیشى گرفته است!
پرسیدند چگونه از راه دانش بر ما پیشى گرفته است فرمود شما را وسوسه می کند که تا می توانید در تحصیل دانش بکوشید ولى به عمل و کوشش در راه تحصیل توجهى نداشته باشید تا زمانى که دانش شما فراوان و زیاد شده دانشمندتر گردید، زمانى که به این درجه و مقام از دانش رسیدید آن وقت به عمل و کارهاى نیک بپردازید!
سپس حضرت در دنباله گفتار خود فرمود:
محصل بیچاره غافل، و نادان فریب خورده به سبب این وسوسه و اغواگرى شیطان همه عمر را هزینه مطالعه، تحقیق و تحصیل می کند تا نهایتاً عمرش به آخر برسد و از دنیا برود بدون آن که عمل خیر و یا کار پسندیدهاى که سبب منزلت و قرب او به خدا شود انجام داده اشد. «8»
پی نوشت ها:
(1)- الذاریات، آیه 56.
(2)- کهف، آیه 50.
(3)- ابراهیم، آیه 22.
(4)- صافات، آیه 30.
(5)- مواعظ العددیه، 276- جامع التمثیل، 304.
(6)- محجة البیضاء، ج 5، ص 52 بحار، ج 6، ص 154.
(7)- عوارف المعارف، ص 19.
(8)- عوارف المعارف، ص 19.
منبع: مرکز مطالعات شیعه
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}